پروردگارا
هم اکنون که این نامه را به تو
مینویسم
سرا پای وجود منقلبم مظهر التهاب
سرکش
آواره ایست که جز دامن امن رحمت
بی منت
الهی دامن دیگری نمیتواند نوازشگر
تلخکامی
سرنوشت بد فرجامش باشد!
بیماری من بیماری....
قرنی که در حرمسرای سدها،فریبها
دو رنگی ها،دورویی ها، نامردی ها و
نا مردمی های بی دریغش تقوا و ایمان
به حقیقت را با کمال خشونت و
بی رحمی
به خاک نسیان سپرده اند!...
آخر، پروردگارا ! کجای این زندگی ما
شبیحه زندگی است؟
کاش اجازه میدادی از درگاه مقدست
بخواهم
که برای نجات ما هر چه زودتر
تصمیم بگیری!..
تمام دریچه های امید به روی
سرنوشت ما بسته است !..
خواهش میکنم خدایا ..زودتر..هرچه
زودترتصمیم بگیر!..
چرا که روح بشریت به مفهوم
وسیع کلمه
خسته است!...
کارو